چه شبها که بی تو سحر می شود خوب  من
ودل درپی ات  دربدر می شود خوب من
چه شبها که تا صبح کابوس وحشت ببینم همی
وبرصورتم گونه تر می شود خوب  من
دلم خوش که در سرخوشی غوطه ور گشته ای
ومن هم به غم غوطه ور می شوم خوب من
شب وروز گم کرده ام وقت را
وبی تو دلم پرشرر می شود خوب من
زهجران  به سر خاک غم می کنم بازهم
زداغت چه خاکم  به سرمی شود خوب من
ببین عشق تو شاعرم کرده با شعر هم
همه حرف ها ساده تر  می شود خوب
غزلهای من درد دلهای من با تواست
وابیات ها هم خبر می شود خوب من
نه درچشم خوابی برایم نه آرام در سر
که عشقت به سر شور سرمی شود خوب من
بخوان شعر ودفتر تو بگشا ببین عاشقی را
که شب بی تو سر می شود خوب من
فراموش منما تورا آنچه گفتم زهجران
که بی تو دلم نوحه گر می شود خوب من
بیا ساعتی توقدم نه به چشمم که اینجا
دقایق بدون تو دارد هدر می شود خوب من


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها