طائر کوی تو منم، از دل و جان وفا کنم
من ز فراق تو چه سان لبم به خنده وا کنم
نرو ز پیش من تو ای جان من و سرشک من
هستی من بسته به تو، بی تو چه هوی و ها کنم
این دل هرزه گرد من مست نشد به جام کس
دست تو و شراب می، نوشم و اقتدا کنم
زهی هزار آفرین بر تو نگار نازنین
یک سره کار من بساز که آبرو رها کنم
قد تو مهر و ماه من، صورت تو هلال من
روی من است سوی تو، نام تو را صدا کنم
دست تو تکیه گاه من، پای تو پا به پای من
حدیث توست شعر من، شور و شعف به پا کنم
یاد تو جمله هست من، بودن توست هست من
یار من ای نگار من، بی تو چه سان صفا کنم؟
راه تو سیل غم مرا، مده به کام غم مرا
مست سبوی دلکشت شدم چرا حیا کنم
یک یک این کلام من زمزمه حضور توست
یکایک این نوشته ها مأمن التجا کنم
ای مه نیکروی من، دل به تو بسته ام ببین
دل مبر از من حزین، که من به خود جفا کنم
نگار نازنین من، دلبر مه جبین من
لعل لبت شراب من، شرر به دل به پا کنم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها