نگار خوش خرامان وسهی سرو گل اندامم
مجعد گیسوی مشکین پر تحصیل ایامم
زحسن روی تو نسرین کشیده پای ازبستان
زخط وخال روی تو قمر افتاده در جامم
به طلعت ماه سیمایی به رایت عالم آرایی
سرانداز از سرت مقصوره چون میسور شد کامم
مرا تو غایت مقصود مراد وآیت ومطلوب
نظر کن یک نظر بر رقعه ی حاجات وپیغامم
رمق از تن فرو مانده از این فرجام نامعلوم
به تأویلی وتغییری بکن معلوم فرجامم
شرابی در سبو آور که مستوری برد از چشم
شود خود مرحم جان و ببخشد کام ناکامم
حیاتی تازه می بخشد طواف کعبه معبود
بگرد کوی اوهر لحظه من در طوف واحرامم
مرا کافیست تقصیر و وقوف و رمی وقربانی
به گوش عاشقان جانان رسان سودای اسلامم




 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها