ای مرغ بال وپر شکسته تقلا چه می کنی
تیری به قلب تو نشسته ،حاشا چه می کنی
طوفان حادثه تنیده به غمها وجود تو
ای یار دل خجسته تماشا چه می کنی
هر سو به سمت راه نگاه تو می دود
بندی به پای تو بسته پر وا چه می کنی
احساس می کنی که رسیدی به حاجتت
عشقت طلب زمرغک عنقا چه می کنی
با خستگی به راه طلب می روی چرا؟
از آنکه زکوی تو رسته تمنا چه می کنی
هر دم به انتظار که ،تو نشستی به انتظار
این کوچه  را به انتظار مهیاچه می کنی
با درد یارسوختی وبه دل پر ز آتشی
با این غم وفراق ودرد مدارا چه می کنی
سودای یار داری و امید وصل وباز
با پای بسته حل معما چه می کنی


 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها