آنروز که دیدم من سیمای ترادرراه
عاشق شدم ومجنون ازعشق شدم آگاه
من مست نگاه تو، چشمم به طواف تو
دیدم چو سراپایت آنگاه کشیدم آه
درکوی تو گم گشتم دیوانه خم گشتم
آنگه که نهادم من ازعشق قدم درراه
توبودی ومن اما مهجور زیکدیگر
من غمزده ازهجران دلداده وخاطرخواه
ازتونتوانم گفت افسانه افسونگر
دلداده شیدا و دلباخته ی ناگاه
درقلب توحس کردم غوغای شعف گونه
وقتی که نگاه من باچشم توشدهمراه
مجنون توام بنگر احساس وکلامم را
یک بوسه بده من را بنمای سخن کوتاه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها